غلامرضا افشاری نقاشی است که سالها دلش در گرو مارکسیست بود و با آشنایی با فرهنگ عاشورا زندگیاش دگرگون شد. او متولد سال 1335 در زابل است و سالهای پیش از انقلاب در آکادمی ناپل در رشته هنرهای تجسمی تحصیل کرد. او پس از انقلاب در دانشگاه تربیت معلم زاهدان هنر به تدریس پرداخت و با گذشت سالها دوباره برای تحقیق راهی اروپا شد و سالها در کپنهاگ زندگی کرد و شروع به آموزش نقاشی کرد. او چندین نمایشگاه انفرادی و گروهی در دانمارک و نمایشگاههایی در آلمان و امریکا را نیز در کارنامه کاری خود دارد. افشاری که به مدد آشنایی با فرهنگ عاشورایی به یکباره متحول و دنیای نقاشی خود را تغییر داد، سال گذشته دو نمایشگاه از آثار عاشورایی خود را در موزه دفاع مقدس و گالری شیث برگزار کرد. آثار او هر یک به نوعی بازتاب جلوههایی از فرهنگ شهادت و عاشوراست و در این تصاویر به گونهای قرآن به عنوان تنها منجی بشریت به تصویر کشیده شده است. به مناسبت فرارسیدن ایام محرم گپی با این هنرمند داشتهایم که در ادامه میخوانید:
چه عاملی موجب شد که شما از اندیشههای مارکسیستی به سمت فرهنگ و اندیشهای که در عاشورا نهفته است، سوق پیدا کنید؟
با توجه به اینکه شاکله تفکر من در سالهای پیش از انقلاب شکل گرفته بود، در ابتدا من گرایش شدیدی به مارکسیست داشتم و پس از مدتی گرایشات فکریام به سمت اندیشههای فلسفی اگزیستانسیالیسم سوق پیدا کرد. سالها گذشت تا من به عرفان و تصوف گرایش پیدا کردم و بخشی از عمرم نیز در خانقاهها و به عرفان عملی گذشت تا اینکه به این نتیجه رسیدم که درویشی هم هیچ چیزی برای من ندارد و دیگر درویشی جوابگوی انسان امروزی نیست و آنجا بود که خانقاه را ترک کردم و در همین کشاکشهای فکری بودم که در یک دهه اخیر با فرهنگ عاشورا آشنا شدم. این فرهنگ، زندگی من را دگرگون کرد و از این پس زندگی و هنرم رنگ و بوی دیگری گرفت. همه انسانها در زندگی خود در جستجوی گمشدهای هستند، گروهی به این حس پاسخ میدهند و گروهی نه و من پس از سالها رنج و فراق و جستجو، گمشده خود را در فرهنگ عاشورا یافتم.
اگر هر فردی به مفهوم کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا وقوف پیدا نکند، زندگی واقعی را از کف داده است. همه ما نسبت به تاریخ و بشریت مسئول هستیم و توجه به مفهوم عاشورا و به کار بستن فرهنگ عاشورا به زندگی معنا میبخشد.
فرهنگ عاشورا بر نقاشیهای شما چه تأثیری گذاشت؟
با توجه به اینکه من پیش از این مارکسیست بودم، تمام آثارم رئالیستی بود و در چنین فضایی انتزاع و پرداختن به مفاهیم جایگاهی ندارد، اما فرهنگ عاشورا نه تنها جهان خودم بلکه نقاشیهای من را نیز متحول کرد و پس از آن در نقاشیهای من آموزههای دینی، فرهنگ شهادت، عاشورا و قرآن به شکل عینی راه پیدا کرد و یکی از آیات قرآن که به شکل جدی در آثارم راه پیدا کرده است، الف لام میم است که من 14 اثر با این مضمون خلق کردهام. عین القضات میگوید هنر به آیینه میماند و آثار من نیز آیینه تمام نمای زندگی من است.
چرا شما خود را وامدار عاشورا میدانید؟
اگر هر فردی به مفهوم کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا وقوف پیدا نکند، زندگی واقعی را از کف داده است. همه ما نسبت به تاریخ و بشریت مسئول هستیم و توجه به مفهوم عاشورا و به کار بستن فرهنگ عاشورا به زندگی معنا میبخشد.
به نظر شما آیا هنرمندان توانستهاند در شأن این واقعه مهم در آثارشان فرهنگ عاشورا را به تصویر بکشند؟
به نظر من تاکنون آنگونه که باید حتی به اندازه سر سوزن به فرهنگ عاشورا در آثار هنری پرداخته نشده است و باید هنرمندان نسبت به این موضوع احساس مسئولیت کنند.
شما پس از این هم دوباره در آثارتان به فرهنگ عاشورا خواهید پرداخت؟
من قریب به 15 سال است که تمرکزم را بر روی خلق آثاری برگرفته از فرهنگ عاشورا گذاشتهام، من عاشق فرهنگ عاشورا هستم و عشق محصول زیبایی است و با چنین نگاهی من تا جایی که توان داشته باشم که قلممو در دست بگیرم فرهنگ عاشورا را در آثارم به تصویر خواهم کشید.
با توجه به اقبال برخی از موزهها نسبت به آثار شما، آیا اثری دیگری از شما به موزهای راه پیدا خواهد کرد؟
در حال حاضر صحبتهایی مبنی بر خرید چند اثرم از سوی موزه هنرهای معاصر تهران شده است که امیدوارم این اتفاق میسر شود.
ادامه مطلب